احترام به کودک درون پسر
وقتی پسرم ویل شش ساله بود در مسیر کوهستانی گرین مانتین در ورمونت می راندیم تا به دیدار خواهرش در اردوگاه برویم. ناگهان طوفان شدیدی در گرفت. رعد و برق و طوفان سیل آسا، دیدن جاده را بسیار مشکل میکرد.

اگرچه من با تمام تمرکز می راندم وبرای امنیت بیشتر سرعت را هم خیلی کم کرده بودم. چند بار به آیینه عقب نگاه کردم که ببینم ویل در صندلی عقب چه میکند؟!
معلوم بود وحشت زده است!
از طوفان که گذشتیم میخواستم از ویل بپرسم حالش چه طور است؟ به چند روش میتوانستم سوالم را مطرح کنم برای مثال "نترسیدی؟ مگر نه رفیق؟" چنین سوالی از پسر دعوت میکند احساساتش را انکار کند، اما از او پرسیدم "کمی ترسناک بود مگر نه ویل؟" و او پاسخ داد: " کمی نه... پدر، خیلی ترسناک بود!"
چنین سوالی به پسر اجازه ابراز آسیب پذیری عاطفی اش را می دهد! 1
1-برگرفته از کتاب مراقبت از زندگی عاطفی پسرها نوشته مایکل تامپسون |