گاهی پسرها و دخترها در سنین نوجوانی و قبل از آن، به افراد همجنس خود علاقهمند میشوند و نسبت به آنها عواطف شدیدی ( نوازش کردن، بوسیدن و در آغوش گرفتن یکدیگر ) را نشان میدهند. این عواطف معمولاً گذرا هستند و به همان سرعت که شکل میگیرند، از میان میروند. امّا در برخی موارد، افراد همجنس برای یکدیگر جاذبهی جنسی پیدا میکنند و یا بین آنها تماس جنسی برقرار میشود. در این صورت رفتار آنها نشانهای از وجود اختلال همجنس گرایی است.
بسیاری از متخصّصان، بالینی، گرایش به همجنس را به دو نوع، «نهفته و آشکار» تقسیم میکنند. در همجنس گرایی نهفته، تمایلات بیشتر به صورت ناخودآگاه، نامشخّص و پنهان است. در حالی که در همجنس گرایی آشکار، گرایشها به صورت خودآگاه بوده و ممکن است فرد، ظاهر خود را به جنس مخالف تبدیل کند.
نشانهها
اغلب کودکان ونوجوانان همجنس گرا از نظر ظاهری عادی هستند و در بین آنها افراد با هوش، درس خوان و مرفّه نیز دیده میشود.
اکثر افراد این گروه، از زیبایی نسبی و آراستگی چهره و مو برخوردارند و در سنین بالاتر میل به شیک پوشی و آرایش در پسران و دختران مشاهده میگردد، به طوری که نظر دیگران را به خود جلب میکنند به علاوه در بسیاری از آنها احساس گناه، عقدهها یا کمبودهای عاطفی به چشم میخورد.
عوامل مرتبط با همجنس گرایی
شواهد جدید حاکی از آن است که وراثت نقش مهمّی در همجنس گرایی دارد. دو قلوهای یک تخمکی خیلی بیشتر از دوقلوهای دو تخمکی در جهت گیری همجنس گرا شبیه هم هستند. به علاوه فراوانی افراد همجنس گرا در بین خویشاوندان تنی نسبت به خویشاوندان ناتنی بیشتر است. (بیلی و همکاران، 1993). به عقیدهی چند تن از پژوهشگران، ژنها خاصّی بر سطوح هورمون جنسی پیش از تولّد تأثیر میگذارند و ساختارهای مغز را به گونهای تغییر میدهند که موجب ایجاد احساسات و رفتارهای همجنس گرایی شود. طبق این نظریه، عوامل محیطی نیز میتوانند هورمونهای پیش از تولّد را تغییر دهند. دخترهایی که در دورهی پیش از تولّد در معرض مقادیر زیاد آندروژنها یا استروژنها قرار داشتهاند به احتمال بیشتری همجنس گرا میشوند.
علی رغم وجود این نظریه، بیشتر تحقیقات بر این نکته تأکید میکنند که یادگیریهای اجتماعی در اوایل کودکی، فرد را به سوی این گرایشها سوق میدهند و تمایلات همجنس گرایانه در سالهای قبل از نوجوانی پایه گذاری میشوند. مطمئناً خانواده، مدرسه و جامعه از طرق مختلف بر این یادگیریها اثر میگذارند.
گاهی والدین، آگاهانه یا از سر ناآگاهی، رفتارهای جنس مقابل را در فرزندان خود تقویت مینمایند. خریدن لباسها و اسباب بازیهای پسرانه برای دختران یا بر عکس، آرایش مو و حتّی نحوهی گفت و گوی والدین با فرزندان، موجب میشود کودکان، نقشها وهویّت جنسی خود را به درستی نشناسند و در دورهی نوجوانی و بزرگسالی در پیروی کردن از آن نقشها با مشکل مواجه شوند. وجود رفتارهای پسرانه در دختران و رفتارهای دخترانه در پسران نشانهی شیوههای نادرست تربیتی است. بررسیها نشان میدهد کودکانی که با این سبک تربیتی پرورش مییابند، آمادگی بیشتری برای گرایش به افراد همجنس دارند.
علاوه بر این، در خانواده هایی که پدر مقتدر و کارآمد حضور ندارد و یا روابط پدر با کودک، تحقیر کننده و توهین آمیز است، کودک تسلیم شدن در برابر دیگران را میآموزد و میل به همجنس در او تقویت میشود.
در سنین نوجوانی و قبل از آن فشار گروه همسالان افزایش مییابد. بچّهها برای حفظ دوستی، احساس تعلّق و ارزشمندی و کسب تأیید از طرف گروه، تا حدّ زیادی به نظرات همسالان خود تکیه میکنند. دوستیها و معاشرتهای ناسالم با افرادی که درمرحلهی بیداری جنسی هستند، نوجوان را در معرض وسوسه قرار میدهد و بر تصمیم او برای گرایش به رفتارهای جنسی مخاطره آمیز تأثیر میگذارد.
گاهی بیتوجّهی والدین نسبت به رعایت حدود روابطشان در حضور فرزندان و همچنین عدم نظارت بر نوع رابطهی اعضای خانواده و بستگان نزدیک با کودک، زمینه را برای بیداری غرایز جنسی و تحریک کنجکاویهای کودک فراهم میسازد.