در همه جوامع پیش از ما به پسران در اواسط دوره نوجوانی توجه خاص و عمیقی نشان داده می شد. زیرا این فرهنگ ها چیزی می دانستند که ما هنوز در حال یاد گرفتن آن هستیم. اینکه والدین نمیتوانند بدون کمک گرفتن از دیگر بزرگسالان پسران نوجوان را تربیت کنند. یعنی بزرگسالانی که قابل اعتماد باشند و بتوانند برای دراز مدت در این کار مشارکت کنند.
یکی از دلایل این امر آنست که پسران ۱۴ ساله و پدرانشان یکدیگر را عصبانی میکنند اغلب این تنها کاری است که پدران انجام میدهند تا محبت و عشق خودشان را به پسرشان نشان دهند. آموختن به او شاید غیر ممکن باشد.
این دو مرد یعنی پدر و پسر یکدیگر را عصبانی میکنند. اگر مرد دیگری به این جمع اضافه شود، این دو میتوانند کمی ارام بگیرند.
در گذشته به دو طریق به پسر ها کمک میشد تا به بزرگسالی برسند.
اول اینکه مرد یا مردانی به عنوان مشاور ، مهارتهای مهم زندگی را به انها می اموخت . دوم اینکه در مراحل خاصی از این فرایند آموزش ،این مردان جوان همراه گروه مردان مسن تر و آگاه به این طرف و آن طرف میرفتند.. این کار به منزله طی روند جدی رشد از قبیل آزمایش، آموزش های مذهبی و مسئولیت های جدید بود.
در نقطه مقابل لاکوتاها مادران و پسران امروزی قرار دارند که بر اساس عقیده برخی نویسندگان ،معمولا ناشی و نسبتا لوس بار می آیند.
ادامه مطلب
|